خبرگزاری سلامت: شادی نیازی درونی است و در انسانها ارتباط تنگاتنگی با رضایتمندی در زندگی دارد. عدم رضایت از زندگی به صورت غم، اندوه و شاد نبودن نمود پیدا کرده و تبعات آن نیز ممکن است با اختلالات روان پزشکی و فرهنگی و اجتماعی همراه شود. عوامل متعددی در بحث رضایتمندی از زندگی دخیل هستند. رضایتمندی به شرایط اقتصادی و مالی، اجتماعی، رابطه زناشویی، مسکن، ظاهر و چهره، قد و هیکل، تعداد فرزندان، جنس فرزندان، آب و هوای کشور و دهها عامل دیگر بستگی دارد.
دکتر مسعود غفاری، روانشناس و مشاور خانواده میگوید: افسردگی از فراگیرترین بیماریهای روانی در دنیا به شمار میرود. نخستین واکنش پس از ناکامی پرخاشگری، افسردگی و بعد بیتفاوتی است. در صورت ژرف شدن افسردگی، اعتیاد و با شدت یافتن افسردگی، خودکشی پدیدار میشود؛ حال اگر شدت افسردگی آن میزانی نبود که فرد را به اعتیاد و خودکشی بکشاند که در بیشتر مردم این گونه است، واکنش سوم یعنی "بی تفاوتی" نمود خواهد یافت و امروزه در بین مردم بسیار دیده میشود؛ یعنی افراد با یکدیگر رابطه مهربانانهای ندارند، رابطهها عاطفی و انسانی نیست و به گونهای بیرحم و بیتفاوت شدهاند.
وی ادامه میدهد: مادر تمام افسردگیها به جز درصد کوچکی از افسردگیها که دلایل ژنتیکی و پزشکی دارند ناشی از ناکامی است مانند ناکامیهای شغلی، مالی، تحصیلی، عاطفی، عشقی و... . در واقع افسردگی پیامد احساس باخت است، یعنی فردی که در زندگیاش احساس برد داشته باشد، هرگز دچار افسردگی نخواهد شد. اگر بپذیریم که هر انسان موجودی زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی است باید بپذیریم که از این رو هر فرد دارای نیازهای زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی است.
وی چنین بیان میکند: حال اگر اوضاع و احوال اجتماعی شرایطی را ایجاد کند که فرد از راهی قانونی، شرعی، اخلاقی و انسانی نیازهای چهارگانه اش را برآورده کند، این فرد نه عصبی، نه افسرده، نه پرخاشگر و نه بی تفاوت خواهد بود و هرگاه در دستیابی به نیازهای مذکور ناکام بماند یا باید منتظر این باشیم که او نیازهایش را از راههای غیر قانونی، غیراخلاقی، غیر شرعی و غیر انسانی برآوده یا آنها را سرکوب کند به جنون (که افسردگیها میتوانند به جنون افسردگی تبدیل شوند)، بزهکاری،ق انون گریزی، قانون ستیزی و رفتار ضد اجتماعی روی بیاورد.
این روان درمانگر تأکید میکند: برای پیشگیری از افسردگی باید از بروز عواملی که موجب ناکامی در جامعه میشوند نیز جلوگیری کرد تا افراد بتوانند با یک شغل منطقی از یک زندگی حداقلِ استاندارد بهره مند شوند. زندگی حداقل استاندارد یعنی مشکلی در خوراک، پوشاک، مسکن، تحصیل، ازدواج، بهداشت و تفریح سالم وجود نداشته باشد. زندگی استاندارد نه خیلی لوکس است و نه در آن ناکامی وجود دارد. در شرایطی که حقوق دریافتی یک فرد بازنشسته پاسخگوی هزینه پول آب، برق، گاز و تلفن نمیشود و ناچار به دستفروشی، مسافربری و سایر اقدامات است، نباید از او انتظار شادی و نشاط داشت. (به حال آن کس باید گریست که دخلش بود نوزده و خرج بیست).
دکتر غفاری در ادامه سخنانش اضافه میکند: بنابراین جامعه باید آن گونه تنظیم شود که نه یک عده در رفاه زیادی بیمارگون به سر ببرند و عدهای دیگر در زیر خط فقر و خط بقا دست و پا بزنند. یکی از اقدامات بسیار سودمند، کنترل ثروت و فقر است. به گونهای که جامعه شکل هندسی لوزی پیدا کند تا در نوک بالایی 2 و نیم درصد دارا، در نوک پایینی 2و نیم درصد ندار و 95 درصد میانی طبقه متوسط باشد.
از دیدگاه وی، جامعهای سالم است که این ساختار را داشته باشد؛ یعنی 95 درصد مردم طبقه متوسط باشند، حال آن که هر چه به سوی شکل هندسی مثلث پیش برود که در نوک بالایی 5 درصدی آنها افراد سوپرمرفه و هر چه به طرف قاعده برود به تعداد کارتون خوابها، زباله گردها و اهالی حلبی آبادها اضافه میشو، چنین جامعهای آبستن آسیبهای اجتماعی و دردسرهایی است که در نسلهای بعدی هم نمود خواهد یافت.
وی پیشنهاد میکند که نخست باید به عوامل کلان اجتماعی نظیر پیشگیری از گسترش ژرف طبقاتی و مهیا سازی زندگی حداقل استاندارد برای همه مردم توجه شود و دوم تحت پوشش دهی هزینههای سرویسهای خدمات روانشناسی و مشارهای توسط بیمهها است؛ به گونهای که هر خانواده آسان بتواند با روانشناس و مشاور خود در تماس بوده و از آن سرویسها بهرهمند شود.
این روانشناس در ادامه سخنانش میگوید: به جوکسازی از مسائل پیش پا افتاده و ساده روزمره زندگی که در شبکههای اجتماعی به چشم میخورد رفتار فرافکنی گفته میشود؛ در حالی که جوک گفتن و بشکن زدن به معنای شادبودن نیست و گاهی به معنای افسردگی و غم زدگی است. فرد شاد دارای انرژی میباشد. رفتار افراد در محل کارشان اعم از بانک، مدرسه و... با مراجعین متفاوت است. برای نمونه اگر فردی به یک مدرسه مراجعه کند و رفتار آموزگار با وی مطلوب باشد، یعنی آموزگار افسرده نیست؛ در صورتی که در بسیاری از جاها با مراجعین بی تفاوت رفتار میشود و بی تفاوتی پیامد پایانی ناکامی است.
وی توصیه میکند که باید میزان رفاه اجتماعی به گونهای باشد تا افراد احساس ناکامی نکنند. برای این کار باید از اختلاف طبقاتی فاحش موجود پیشگیری شود؛ آن گونه که قیمت یکی از اتومبیلهای یک نفر از دارایی 20 خانواده بیشتر است و تا زمانی که چنین ساختار ناسالمی در جامعه وجود دارد افسردگی، پرخاشگری، خودکشی و بی تفاوتی هم وجود دارند و گسترش مییابند.
یک جامعه با نشاط، با روحیه و سر زنده که شایسته همه مردم است نیاز به ارائه سرویسها خرد و کلان دارد و بدون آنها امکان پذیر نیست، یک گیاه آنگاه خوب پرورش مییابد که از نور و دمای کافی، هرس و نگهداری مناسب بهره مند شود و در غیر این صورت خشک و پلاسیده از بین میرود.
کد خبرنگار: 410100
نظر شما