به گزارش طبنا (خبرگزاری سلامت)، یک روانپزشک و متخصص ترس تفاوت علمی بین ترسهای منطقی و غیرمنطقی و بهترین روشهای درمان ترسهای پیشروی افراد را توضیح میدهد.
همه انسانها و حتی حیوانات نیز در موقعیتهای ترسناک از جمله تماشای یک فیلم ترسناک، قرار گرفتن در تاریکی یا جنگلی مهآلود، علائم ترس مشابهی مانند افزایش ضربان قلب، افزایش دقت شنوایی، تعریق کل بدن و احساس منقبض شدن در پاها را از خود بروز میدهند.
به گفته دکتر "کاترین براونلو" این بدان دلیل است که همه این تغییرات و بسیاری دیگر از چنین تغییراتی بخشی از توالی آمادگی فیزیکی بدن برای رفتن به "حالت جنگ یا گریز" است. پاسخ جنگ یا گریز مکانیسمی است که در تمامی گونهها وجود دارد تا در شرایط حیاتی، مغز زمانی که از چیزی میترسد، بلافاصله واکنش نشان دهد.
چه در انسانها و چه در حیوانات در مواجهه با چیزی که میتواند تهدید تلقی شود، یک سیستم عصبی باعث توقف آنها و توجه و تمرکز ناگهانی آنها میشود.
آنچه که در واکنش ترس بهشدت حس میشود، ویژگی تکاملی است که برای بقا حیاتی است و بدن ما را برای دفاع از خود در برابر حمله و فرار از موقعیتی آسیبزا آماده به کار میکند.
طبق گفتههای دکتر براونلو، این واقعیت که این واکنش خارج از کنترل ما است، حفاظت کننده است. این ویژگی از افراد محافظت میکند و توجه آنها را به خطرها جلب میکند. این امر در واقع بخش خودکار افکار خودآگاه افراد است. افکار خودآگاه همان چیزی است که ترسهای انسانی را از ترسهای حیوانی متمایز میسازد.
ترکیب افکار خودآگاه و ترس اولیه برای افراد مفید است. چرا که همه به هوشیار شدن نسبت به خودروهای در حال نزدیک شدن یا ترس از آینده برای آماده شدن نسبت به آن نیاز دارند.
اما برخی اوقات خودآگاهی باعث بلا استفاده شدن ترس میشود. گاهی اوقات ترس افراد بی اساس است. به طور مثال میتوان به ترس از اتاقی تاریک یا احساس ناراحتی و ترس در موقعیتهای اجتماعی مختلف اشاره کرد.
دکتر براونلو در این ارتباط میگوید: بین ترس سالم و ترس بیمارگونه با عملکردهای متفاوت باید خط کشی شود. در صورتی که فرد از موقعیتهای محیطی مانند ارتفاع یا تونلها بترسد و این ترس مانع انجام برخی کارها در او شود، ترس مشکل آفرین است.
ترس و اضطراب در انسان به او کمک میکند تا برای آینده آماده شود و با بصیرت عمل کند. اما تغییراتی در مغز میتواند این احساسات را به موقعیت فرار تبدیل کند.
جالب است بدانید مدارهایی در مغز وجود دارد که باعث میشود مغز، ترس و اضطراب را به عنوان بخش طبیعی از وجود خود تجربه کند. اما مغز از لوب پیشانی برای تعدیل این تجربیات و کاهش حجم سیگنال اضطراب استفاده میکند که این امری طبیعی و سالم است.
اما برای افراد مبتلا به اختلالات اضطراب، فوبیاها یا تروماهای قبلی، گاهی اوقات کنترل حجم سیگنالها از دست میرود. در این وضعیت فعل و انفعالات بین لوب پیشانی و مدارهای اضطراب پایه مختل میشود و به همین دلیل لوب پیشانی کمتر قادر به توقف این مدارها میشود.
این مدارها درست مانند یک چرخ بدون هیچ ترمزی حرکت میکنند. در برخی افراد این ترمزها خیلی زود از پا درآمده و در برخی دیگر حرکت این مدارها حساسیت کمتری دارند.
دکتر براونلو این گونه توضیح میدهد که آستانههای ترس در افراد بسیار متفاوت است. برخی به سختی میترسند و برخی نسبت به ترس و اضطراب بسیار حساسند.
بخشی از این موضوع به بلوغ افراد بر میگردد. زیرا مغز افراد با گذشت زمان یاد میگیرد که بین تهدیدهای واقعی و اختلالات جدید در محیط تفاوت قائل شود. با اندوختن تجربههای بیشتر، مغز زمینه و پیشینه بیشتری برای پایه گذاشتن این تمایزها خواهد داشت.
بخش بالغ مغز تشخیص میدهد که فرد در حال تماشای یک فیلم است و بنابراین آمادگی بیشتری برای تعدیل و خنثی کردن احساس ترس دارد. به همین علت به جای احساس وحشت، احساس هیجان و نوعی نشاط دارد.
اما همیشه هم تشخیص میزان واقعی بودن این تهدید بسیار واضح نیست.
دکتر براونلو میگوید: زمانی که از خانهای خالی از سکنه چیزی بیرون میپرد یا یک خودرو به سرعت در خیابان میراند همان مکانیسمهای مغز فعال میشود. مغز فرد همیشه نمیتواند تفاوت میان ترس واقعی و هیجان سرگرمیرا درک کند.
در موقعیتهای مبهم، مغز برخی افراد به حساسیت کمتری نسبت به ترس میرسد. به گفته روانشناسان این بخشی از خلق و خوی افراد است. برخی افراد از لحاظ خلق و خو به گونه ای هستند که جویای هیجاناند. آنها به اندازه ای که مغزشان دنبال هیجان است، نسبت به تجربه ترس حساسیت ندارند. این امر در آنها انگیزه بیشتری برای تجربه لحظات هیجان انگیز، ضربان قلب بالا و سفت شدن عضلات ایجاد میکند. این بُعد از خلق و خو همان چیزی است که باعث علاقه برخی به چتربازی و پرش بانجی میشود.
غلبه بر ترس با شیوه درمانی "حساسیت زدایی منظم"
از طرفی هم خلق و خو همانند تروما میتواند افراد را نسبت به ترس حساستر کند اما در برخی موارد نیز برای آن درمان وجود دارد. اگر ترس برای فرد ناتوان کننده است یا چیزی است که فرد میخواهد واقعاً بر آن غلبه کند، بهترین راهکار شیوه درمانی "حساسیت زدایی منظم" است.
به گفته دکتر براونلو، کلید این نوع درمان، تدریجی بودن آن است و نباید در همان ابتدا فرد در معرض سطح بالایی از عامل ترسناک قرار بگیرد.
برای درمان یک تروما یا فوبیا حساسیت زدایی منظم بسیار مفید است و این درمان به فرد اجازه میدهد تا رابطه خود را با تجربه ای از ترس خود در گذشته دوباره تعریف و بازدید کنند. آن چه که فرد در این نوع از درمان انجام میدهد در واقع تقویت شبکههایی است که به فرد اعلام میکند در امان است و مشکلی وجود ندارد.
به طور مثال یک درمان حساسیت زدایی منظم با روندی آهسته ممکن است به فردی که عنکبوت هراسی دارد کمک کند به ترس خود از عنکبوتها غلبه کند.
فرد دچار عنکبوت هراسی درمان خود را ابتدا با پنج دقیقه نگاه کردن به یک عنکبوت آغاز میکند و سپس استراحت میکند. فرد میتواند جلسات درمانی خود را با تکرار پنج دقیقه نگاه کردن به یک عنکبوت پلاستیکی ادامه دهد. زمانی که احساس راحتی کرد سعی به لمس کردن آن کند و در صورت لزوم در این کار وقفه بیندازد.
این مهم است که فرد احساس کند میتواند این اتفاق را کنترل کرده و در هر زمانی که خواست آن را متوقف کند. این همان چیزی است که یک تجربه آزار روحی را به تجربهای درمانی تبدیل میکند و در نهایت فرد در صورتی که بخواهد میتواند به سراغ یک عنکبوت واقعی برود.
آستانه این درمان برای برخی که نورونهای عصبی ترس در آنها برانگیخته تر است، بالاتر بوده اما آنها هم میتوانند با جلسات بیشتر از این درمان بهرهمند شوند. (ایسنا)
نظر شما