در این گفتگو، با نگاهی کلّی بر موضوع تمدن اسلامی، به بیان دلایل انحطاط آن و سرعت گرفتن این انحطاط بعد از کنار گذاشتن امامان از رهبری جامعه اسلامی پرداخته شد. همچنین، بازگشت حقیقی به قرآن، اقتدا به سیره ی رسول الله، اهتمام به وحدت، شناسایی آسیب ها و خطرها، نظام سازی و بازخوانی دائمی اصول انقلاب به عنوان راهکارهای احیا و اعتلای تمدن اسلامی مطرح گردید.

دکتر سعید مجتبی‌زاده در گفتگو با خبرنگار سلامت، گفت:

تمدّن نوع خاصی از توسعه ی مادی و معنوی در جوامع بشری است که شامل مجموعه ای از پدیده های اجتماعی قابل انتقال،‌ حاوی جهات مذهبی،‌ اخلاقی، زیبایی شناختی و هنر، امور فنی و علوم مشترک در همه ی اجزای یک جامعه ی وسیع و یا چندین جامعه ی مرتبط با یکدیگر است.

اِبن خَلدون تونسی به عنوان قدیمی ترین متفکّر مسلمان که از فلسفه ی تاریخ سخن می‌گوید، تمدّن را حالت اجتماعی انسان می‌داند، امّا یک اندیشمند دیگر در شمال آفریقا قرن ها بعد از اظهار نظر ابن خلدون تونسی، تمدّن را مجموعه ی عوامل اخلاقی و مادّی دانست که به یک جامعه، فرصت می‌دهد که برای هر فردی از افراد خود در هر مرحله‌ای از مراحل زندگی از طفولیت تا پیری، همکاری لازم را برای رشد به عمل آورد که این تمدّن موجب مصونیّت زندگی انسان و تأمین روند حرکت و فراهم نمودن مایحتاج فرد شده و همچنین وسیله ای برای حفاظت از شخصیّت ملّی و دینی او به حساب آید.

افزون بر این دو دیدگاه، در ایران سیّد حسن تقی زاده، مقصود از تمدّن را نهضت علمی، صنعتی، اجتماعی، سیاست و مدنی توأم با آزادی می‌داند و معتقد است که این نهضت طی پنج یا شش قرن گذشته در اروپا و بعدها در آمریکا ظهور نموده و رفته رفته تکامل یافته است. یک اَدیب و متفکّر جامعه شناس معاصر نیز تمدّن را واجد جنبه ی عینی و علمی دانسته و آن را تأمین کننده ی پیشرفت انسان در هیأت اجتماع می‌داند. البته او پیشرفت را پیشرفت مادی انسان یاد می‌کند. از دیدگاه دکتر علی اکبر ولایتی، تمدن می‌تواند حاصل تعالی فرهنگی و پذیرش نظم اجتماعی جامعه ای باشد که از شرایط بادیه نشینی خارج شده و قدم در شاهراه نهادینه شدن امور اجتماعی نهاده است.

با توجه به توضیحات پیشین، هدف اصلی این گفتگو، بررسی نقش تاریخ و فرهنگ اسلام در پیشرفت علوم و همچنین تمدّن اسلامی می باشد که از دیدگاه مسائل مرتبط با طرق بیداری، احیا و صیانت از آن مورد بررسی واقع شده است.

تعریف تمدّن

زمانی که بشر با خط آشنا شد، قلم بدست گرفت، افکار خود را قلمی کرد و به نسل‌های بعدی انتقال داد، تمدّن پدیدار گشت. پس از آن، واژه تمدّن بر انواع پیشرفت ها در مظاهر متنوع زندگی بشر، اطلاق شده است. تمدّن نوع خاصی از توسعه ی مادی و معنوی در جوامع بشری است که شامل مجموعه ای از پدیده های اجتماعی قابل انتقال،‌ حاوی جهات مذهبی،‌ اخلاقی، زیبایی شناختی و هنر، امور فنی و علوم و مشترک در همه ی اجزای یک جامعه ی وسیع و یا چندین جامعه ی مرتبط با یکدیگر است.

تمدّن از نظر لغوی عبارت است از شهر نشینی، خوی شهری گزیدن و با خلاف مردم شهر آشنا شدن و به طور خلاصه از حالت خشونت و جهل به حالت معرفت و شهر نشینی انتقال یافتن و روش‌ها و اسباب شهر نشینی را اختیار کردن است. اصطلاح فرنگی Civilization نیز که تمدّن ما، ترجمه و تقلید از آن است بر مبنای Civil بودن و Civilite که متخلق بودن یا متخلق شدن به آداب و اصول اجتماعی شهری است، گذارده شده است.

در فرهنگ های عربی واژه ی تمدّن به معنای حضاره ی (تمدّن، شهر آئینی) نقطه ی مقابل بداوت (بادیه نشینی) به کار رفته است. در نگاه جامع، واژه تمدّن، از ریشه «مدینه»، «مدُن» و «مدنیّت» به معنای خروج از بادیه نشینی و گام نهادن در راستای نهادینه شدن امور اجتماعی  و عمران یافتن است.

حاکمیّت نهادهای حکومتی، نظم پذیری، شهر نشینی،  تعالی فضائل انسانی همانند علم و هنر، از علایم مدنیت اجتماعی و تعالی فرهنگی است. در نظر حقوق دان ها و کسانی که سر و کارشان با نظامات و اداره ی محیط های متمدّن است، جلوه تمدّن و تعریف آن بیشتر روی جنبه های حقوقی و اجتماعی مسئله می رود. امّا روشنفکران مبارز با رژیم های مستکبر موجود، تمدّن را بیشتر از دریچه های طبقاتی، اقتصادی و فلسفی و مسلکی نگاه می کنند، تا از نظر ظواهر یا زیبایی های مادی.

مروری بر تاریخ و فرهنگ اسلام از عصر دعوت تا دوره ی فتح

در حدود سال 610 میلادی، پیامبر اسلام (ص) دعوت خود را از مکّه آغاز کرد. این دعوت منجر به پیدایش گروهی مسلمان در مکّه شد که با کج رفتاری و مقابله ی اهل مکّه رو به رو شدند. در سال یازدهم بعثت گروهی از قبیله خزرج، ساکن یثرب، که به مکّه رفته بودند در نشستی با پیامبر (ص) در عقبه دیدار کردند. در این دیدار حضرت (ص) فرصت کرد تا خود و آیینش را به آنان بشناساند و با اقبال آنان رو به رو شود.

یک سال پس از آن، دوازده مرد از قبیله خزرج و یک زن در همان مکان با پیامبر بیعت کردند که در تاریخ اسلام به بیعت عقبه نخستین مشهور شد. پیامبر، بر اساس این بیعت، مصعب بن عمیر را به عنوان نخستین داعی اسلام به یثرب فرستاد تا به اهل مدینه قرآن و تعالیم اسلام و آداب نماز بیاموزد و چون دانسته شد مدینه پناهگاهی مناسب برای اسلام و مسلمانان خواهد بود، پیامبر هجرت تاریخی خود را در روز دوازدهم ربیع الاول سال چهاردهم بعثت صورت داد. از این پس، اصحاب پیامبر به دو گروه تقسیم شدند: مهاجرانی که از مکّه آمده بودند و انصار، ساکنان مدینه که در همان شهر پذیرای پیامبر (ص) شدند. پیامبر اسلام بنای «جامعه ی اسلامی» را در مدینه بر سه پایه ی مهم، یعنی بنای مسجد، عقد برادری میان مهاجران و انصار و پیمان همکاری میان مسلمانان و غیر مسلمانان پی افکند. در واقع، جامعه ی سیاسی اسلام پس از هجرت به مدینه شکل گرفت. حکومت اسلامی مدینه همه ی ویژگی های لازم را برای یک دولت، شامل برخورداری از قلمرو زمینی، جمعیت، حاکمیت و نظام اداری و اجرایی در اختیار داشت.

این جامعه اسلامی ویژگی دیگری نیز داشت که تا آن زمان در تاریخ بشر بی سابقه بود. رکن مهم تشکیل جامعه، حاکمیت قانون بود. یعنی وجود یک نظام حقوقی واحد برای تمام افراد جامعه بدون هیچ گونه تبعیض.

در پی این اقدامات، پیامبر (ص) ساختار سیاسی و اداری مورد نظر خویش را در مدینه مستقر کرد. با بهره گرفتن از درون مایه ی حفظ و گسترش عقاید دینی که هدف اصلی ایشان در جامعه نیز بود، بدنه ی سیاسی و اداری جامعه محکم شد. پیامبر (ص) همچنین پیمان نامه ها و عهد نامه هایی با قبایل گوناگون، از جمله قبایل یهودی و مسیحی، منعقد کرد. در این پیمان ها پیامبر با سیاستی حساب شده و موفقیت آمیز، حفظ و ثبات دولت نوپای مدینه را تضمین کرد. به علاوه، نامه هایی به پادشاهان و سران کشور های همسایه، از جمله ایران، روم، مصر، یمن و حبشه ارسال کرد. این نامه ها از دید تاریخ نگاران بخشی از سیاست خارجی پیامبر به شمار آمده است. پس از این، پیامبر (ص) برای تشکیل مقدّمات نظام اداری و ساختار دیوانی، کوشش نمود، برای خود دبیرانی برگزید و به هر یک وظیفه ای سپرد. در گام بعدی، کارگزارانی را برای بسط حاکمیّت اسلامی مأمور کرد. برخی به گردآوری زکات و صدقات مشغول و گروهی دیگر به سامان دهی امور اجتماعی مأمور شدند. در این دوره که ده سال به طول انجامید، در آیات الهی نیز به تحکیم ارکان حاکمیت اسلامی تصریح شده بود.

در این سال ها، همچنین اقدام های دیگری نیز صورت گرفت که دقت در آن ها می تواند تصویری واقع بینانه از مأموریت پیامبر (ص) ارائه نماید.

زمینه های شکل گیری تمدّن اسلامی

زمینه هایی چون منزلت علم و دانش در اسلام، انتقال علوم و جذب دانشمندان به جهان اسلام، نهضت علمی ترجمه و مراکز علمی همچون مساجد، بیت الحکمه، دار العلم، نظامیه و ... در شکل گیری تمدّن اسلامی موثر بوده اند که به طور مختصر هر یک مورد بررسی قرار خواهند گرفت.

الف) جایگاه علم و دانش در اسلام

اگر آن چه در آیات و اخبار درباره ی فضیلت علم و دانش و معرفت آمده بدون هیچ تفسیر و توضیحی کنار هم قرار دهیم، کتاب یا کتاب های بزرگی به وجود خواهد آمد و اگر این اندازه اولیای اسلام بر فضیلت دانش و دانش اندوزی تأکید نکرده بودند، هرگز تمدّن اسلامی بدین پایه از عظمت نمی رسید. اصل کلمه علم، به جز مشتقات آن، حدود هشتاد بار در قر آن کریم در مواضع مختلف به کار رفته است و ترکیب « اولی الالباب » که به معنای خردمندان است می توان در قرآن یافت.

همچنین، واژگانی چون حکمت، برهان، فکر و فقه بارها در قرآن بکار رفته اند. خداوند مؤمنان را از اینکه بر اساس تقلید کورکورانه به او ایمان آورند، نهی فرموده و حتّی در یکی از آیات علم و ایمان را کنار هم قرار داده است. در احادیث مأثور از اقوال حضرت رسول (ص) و ائمه اطهار (علیهم السلام) نیز موارد بسیاری در تجلیل از علم و فضیلت علما یافت می شود. این تأکید پیامبر اسلام که دانش آموختن بر هر زن و مرد مسلمان واجب است، یا ساعتی اندیشیدن از عبادت یک ساله نیکوتر است، نمونه هایی از تأکید بر دانش اندوزی در اسلام است. در دوره ی حیات ائمه، به ویژه از دوره امام جعفر صادق (ع) که دانش و دانش آموزی رونق تمام داشت، یاران خویش را به دانش اندوزی تشویق می فرمودند. البته باید این نکته را نیز در نظر گرفت که دانش آموزی در اسلام شرایطی دارد. اسلام میان علم و اخلاق فاصله ای نمی بیند و همواره بر پیوستگی این دو تأکید می ورزد. در اسلام، دانشمند مسئولیت سنگینی است و دانشمند بی اخلاق جز به گمراهی هدایت نمی کند. این موضوع خود از امتیاز های اسلام است که در زمینه ی آموزش و پرورش مکتبی خاص دارد.

ب) انتقال علوم و جذب دانشمندان به جهان اسلام

آثار اولیه ی دانشمندان اسلامی نشان می دهد که مسلمانان از یافته های علمی سایر ملل بهره گرفته اند. از جمله ی این موارد می توان به علوم یونانی، هندی و ایرانی اشاره کرد.

علوم یونانی: علومی که مسلمانان از ایشان فرا گرفته اند عبارت اند از: علوم مصطلح عقلی، ریاضی، نجوم، پزشکی و علوم طبیعی. آثار دانشمندان نشان می دهد که تا چه حد مسلمانان از نوشته های بقراط، جالینوس، افلاطون، فیثاغورس و ارسطو بهره گرفته اند. بیشتر علوم عقلی به شکل غیر مستقیم و با ترجمه ی آن ها به زبان های سریانی و لاتینی مأخوذ از یونانی، به دست مسلمانان رسید. بخش دیگر این علوم نیز از اسکندریه (در مصر) و مراکز علمی آن جا، یعنی مدرسه ی اسکندریه، به مسلمانان رسید.

علوم هندی: بخشی از علوم نیز از هند به جهان اسلام راه یافت. در اوایل دوره ی عباسی، این ارتباط علمی برقرار شد و ترجمه هایی از متون هندی در پزشکی و نجوم و جز آن صورت گرفت.

در سال 154 هجری چند دانشمند هندی که در میان آنان اخترشناس برجسته ای نیز حضور داشت، نزد منصور خلیفه ی عباسی آمدند. منصور از آن اخترشناس خواست مختصری از این علوم را به دانشمندان دربارش آموزش دهد. به این طریق، دانسته های هندی به صورت وسیعی وارد حوزه ی علوم اسلامی گردید.

علوم ایرانی: از دیگر مراکز علمی که علوم گوناگونی وارد قلمرو تمدّن اسلام شد، ایران به ویژه شهر گندی شاپور (میان شوشتر و دزفول) بود. در گندی شاپور، از زمان حکومت خسرو انوشیروان، مدرسه و بیمارستانی ساخته شده بود و در آن جا پزشکان و دانشمندان متعددی از کشور های مختلف به کار اشتغال داشتند. پس از فتح ایران به دست مسلمانان، انتظار ترجمه از فارسی به عربی امری طبیعی بود. به طور مشخص در عصر خلافت عباسی، کتبی از پهلوی به عربی ترجمه شد. یکی از این کتاب ها، زیج شهریار است که ابوسهل بن نوبخت آن را از پهلوی به عربی ترجمه کرد. این کتاب بعد ها به یکی از مهم ترین منابع تکمیل دانش نجوم اسلامی تبدیل شد.

ج) نهضت ترجمه

پس از فروکش نمودن فتوحات و ثبات قلمرو حکومت اسلامی و فراغت نسبی مسلمانان از تدوین علوم اسلامی، بر اثر سیاست های تشویقی برخی از خلفای عباسی، با استفاده از امکانات و ثروت های کلان بیت المال، توجّه جامعه ی مسلمانان رفته رفته به سوی علوم و صنایعی جلب شد که عمدتاً در اختیار تمدّن های غیر مسلمان قرار داشت. منبع اصلی این توجّه، آیات قرآن و احادیث بسیاری بود که مؤمنان را به کسب علم و فن ترغیب می نمود. آن چه بیش از همه در فراهم آوردن شرایط این حرکت اهمیّت داشت، فتوح مسلمانان به ویژه استیلای آنان بر سراسر قلمرو ساسانیان و بخش هایی از امپراطوری روم شرقی بود. این سرزمین ها هر یک تمدّنی دیرپا داشتند، افزون بر آن که در هزاره ی قبل از این، با لشکر کشی اسکندر مقدونی، کم و بیش یونانی مآبی نیز در میانشان رسوخ کرده بود. در مدّتی کوتاه، اشتیاق و فعالیّت حکام، اندیشمندان و دوستداران دانش در جهان اسلام چنان بالا گرفت که بعد ها آن دوره را « عصر نهضت ترجمه » نام نهادند. این نهضت، اگر چه در عصر بنی امیّه آغاز شد، امّا تأثیر اصلی خود را در عصر بنی عبّاس بر جای گذاشت. بیشتر مطالب ترجمه شده در عهد بنی امیّه، اسناد اداری، دیوانی، سیاسی و بازرگانی بود که به اقتضا و ضرورت ارتباط بین حکام جدید و اتباع غیر عرب زبان، ترجمه شد نهضت ترجمه آگاهانه ای که آثار تاریخی، اجتماعی و فرهنگی عمیق و دامنه داری از خود بر جای گذاشت با ظهور نخستین خلفای عباسی آغاز شد. این نهضت علمی بیش از دو صده تداوم یافت.

البته افول نهضت ترجمه به معنای کاهش علاقه به علوم ترجمه شده یا کم شدن شمار دانشمندان مسلّط به ترجمه از زبان یونانی نبود، بلکه سبب اصلی خاموشی نهضت ترجمه را فقط می توان عدم ارائه ی مطالب تازه دانست. در بیشتر رشته های علمی، متون اصلی از مدّتی پیش تألیف شده بود.

درنتیجه، همه ی رشته ها به سطحی بالاتر از سطوح آثار ترجمه شده رسیده بودند و بانیان و حامیان، اکنون بیش از گذشته، به جای سفارش و پشتیبانی از ترجمه، پشتیبان و سفارش دهنده ی مطالب اصیل و تألیف جدید به زبان عربی بودند.

د) مراکز علمی در تمدّن اسلامی

 

با استقرار نظام نو بنیاد اسلامی و تکامل درونی این اجتماع، به تدریج نهادهای آموزشی به وجود آمد که نقش برجسته ای در پرورش و گسترش علوم و فنون داشت. این مراکز از تنوع و تعدد بسیار برخوردار بود که از جمله ی آن می توان به مسجد، بیت الحکمه، دارالعلم، نظامیه، بیمارستان ها، رصد خانه، ربع رشیدی و شنب غازانی اشاره نمود.                                      

1) مسجد: مساجد یکی از فراگیر ترین مرکز آموزشی جهان اسلام بود که در سراسر قلمرو اسلامی به چشم می خورد. مساجد نخستین مراکز اجتماعات دینی و علمی برای مسلمانان به شمار می آمد. به طور مثال مسجد مدینه که از زمان رسول اکرم (ص) پایگاه علم و دانش قرار گرفت در دوره های بعدی به حیات علمی خود ادامه داد و در دوره ی امام صادق (ع) پذیرای بیش از چهار هزار طالب علم و دانش شد. همچنین است مسجد کوفه. مساجدی که از همان آغاز تأسیس یا چندی بعد به کتابخانه تجهیز شدند در شهر های مهم اسلامی فراوان بودند. از جمله جامع بصره، جامع فسطاط، جامع کبیر قیروان، جامع اموی دمشق، جامع زیتونه در تونس و جامع الخصیب اصفهان.

2) بیت الحکمه: در دوره های بعد، مراکز علمی مهمی در بغداد تأسیس شد که بیت الحکمه نام داشت. این مراکز که به هزینه ی بیت المال اداره می شد، محل اجتماع دانشمندان و پژوهشگران بود.

3) دارالعلم: یکی دیگر از این مراکز، دارالعلم هایی بودند که در حکم کتابخانه های عمومی به حساب می آمدند. از جمله دارالعلم فاطمیون در مصر که در 395 هجری و به دستور الحاکم بامر الله در قاهره تأسیس شد و تقریباً یک میلیون جلد کتاب داشت.

4) نظامیه: از دیگر مراکز علمی و بسیار مهم و مشهور دوره اسلامی، نظامیه ها بودند. در نیمه ی دوم صده ی پنجم هجری، خواجه نظام الملک با ساخت مدارسی در بغداد (459 هجری) و نیشابور و شهرهای دیگر، بنای این نظامیه ها را پدید آورد.

5) رصدخانه: از دیگر مراکز علمی رصدخانه ها بودند. در قلمرو جهان اسلام، رصدخانه های متعدد و بزرگی ساخته شد که در نوع خود از مهم ترین و بزرگ ترین رصدخانه ها به شمار می آمدند و پیشرفته ترین پژوهش های ریاضی و نجومی در  آن ها صورت می گرفت. بسیاری از یافته های دانشمندان مسلمان در این رصدخانه ها که با تکیه بر تعالیم قرآن و پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) به دست آمده بود، تا صده های بعدی در اروپا تدریس می شد. از جمله ی این رصدخانه ها، رصدخانه ی مراغه و سمرقند را می توان نام برد .

6) ربع رشیدی و شنب غازانی: در مورد مراکز آموزشی اسلامی، توجّه به دو مرکز علمی دیگر بسیار واجد اهمیّت است. از این دو، یکی ربع رشیدی، محل آمد و شد علما و دانشمندان متعدد فراوانی بود که به کار علمی اشتغال داشتند و دومی، شنب غازانی، که در دوره ی ایلخانان تأسیس شد و در آن دانسته های علمی بسیاری بین افراد مبادله می شد.

عوامل انحطاط تمدّن اسلامی

ایجاد و اعتلای تمدّن همانند دیگر پدیده‌های اجتماعی، تابع یک سری عوامل و شرایطی خاص می باشد که فقدان آن ها می تواند رکود و انحطاط تمدّن را در پی داشته باشد. عوامل و پیش ‌زمینه ‌هایی را که مانع از شکل‌گیری تمدّن اسلامی یا رکود و انحطاط آن می شود را می توان به دو بخش تقسیم نمود که عبارتند از:

الف) عوامل درونی: بررسی عوامل درونی انحطاط تمدّن اسلامی در این فرصت مقدور نیست. لذا به فهرست کردن آن ها بسنده می کنیم: استبداد حکام، جهالت و بی خبری توده ی مسلمان و عقب ماندگی آن ها از کاروان علم و تمدّن، نفوذ عقاید خرافی در اندیشه مسلمانان و فاصله گرفتن آن ها از اسلام نخستین، اختلافات مذهبی و تفسیر نادرست برخی از مفاهیم اسلامی از جمله عوامل درونی انحطاط تمدّن اسلامی اند.

ب) عوامل بیرونی: نفوذ استعمار غربی و فعالیّت های تخریبی دشمنان اسلام، مهم ترین عامل بیرونی تهدید کننده ی فرهنگ و تمدّن اسلامی است که اغلب به صورت تهاجم نظامی، سیاسی و فرهنگی بروز می‌ یابد. البته خطر تهاجم فرهنگی به مراتب بیشتر است و مقابله ی با آن، امری دشوارتر، چرا که در جبهه ی فرهنگی، دشمن، ابزار کار، هدف و شیوه ی کار تا حدی زیاد ناشناخته است.

دشمن در این جبهه تا آن جا پیش می‌رود که برخی، دشمن را دوست پنداشته و فعالیّت‌ های مرموزانه او را، فعالیّتی بشر دوستانه می پندارند. پیامبر اکرم (ص) در زمان حیاتش، با عوامل رکود و انحطاط تمدّن اسلامی مبارزه کرد. تدبیر و درایت آن حضرت در مقابله با عوامل رکود و انحطاط تمدّن اسلامی بعد از رحلت، با کنار گذاشته شدن امامان معصوم از رهبری جامعه توسط عدّه ای مسلمان نما از بین رفت. به همین دلیل بود که تمدّن اسلامی با سرعت رو به انحطاط پیش رفت و به جایی رسید که در دوره ی امام حسین (ع)، عدّه زیادی در زبان مسلمان امّا در عمل و رفتار، پا را از پدران خود در دوران جاهلیّت فراتر گذاشتند.

شرایط احیا و اعتلای تمدّن اسلامی

با توجّه به شاخص های بیداری اسلامی، اگر مسلمانان با شناخت عمیق از مؤلفه ها و شرایط پیدایش و اعتلای تمدّن اسلامی و تقویت بصیرت برای شناخت امام زمان خود، به روند تکاملی بیداری اسلامی ادامه دهند، به طور قطع، احیای تمدّن اسلامی اتفاق خواهد افتاد. شرایط و مولفه های اساسی احیای تمدّن اسلامی عبارتند از:

1) بازگشت حقیقی به قرآن: فاصله گرفتن عمیق مسلمانان از حقیقت قرآن، واقعیت زندگی در کشورهای اسلامی و اندیشه و رفتار مسلمانان، از مهم ترین عوامل انحطاط و مانع بازگشت حقیقی به اسلام به شمار می رود.

2) اقتدا به سیره ی رسول الله: « لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللهِ اُسوهُ حَسنهُ لِمَن کانَ یَرجوا اللهِ و اَلیَومُ الاخِرِ و ذِکرُ اللهَ کَثیرا »، همانا برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی است، برای آن ها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند.

3) اهتمام به وحدت: با توجّه به نقش اعجاز آمیز اتحاد در بقای ملّت ها و اعتلای تمدّن ها، قرآن کریم با اهتمام ویژه نسبت به مسأله ی اتحاد و مبارزه با هرگونه تفرقه، مبذول داشته است.

4) نظام سازی: منظور از نظام سازی، الگو برداری از حکومت نبوی، تأسیس نظام بر پایه ی دین و عقلانیّت و متناسب با شرایط زمان و مکان و اجتناب از مدل های حکومتی متداول شرقی و غربی است.

5) شناسایی آسیب ها و خطرها: غفلت از آسیب ها و خطرها، جز تمدّن سوزی نخواهد بود.

6) بازخوانی دائمی اصول انقلاب: بازخوانی اصول انقلاب، عامل تداوم روحیه ی انقلابی و مصونیت از خطرها و آسیب های درونی و بیرونی است.

کلام آخر...

در این گفتگو، با نگاهی کلّی بر موضوع تمدن اسلامی، به بیان دلایل انحطاط آن و سرعت گرفتن این انحطاط بعد از کنار گذاشتن امامان از رهبری جامعه اسلامی پرداخته شد. همچنین، بازگشت حقیقی به قرآن، اقتدا به سیره ی رسول الله، اهتمام به وحدت، شناسایی آسیب ها و خطرها، نظام سازی و بازخوانی دائمی اصول انقلاب به عنوان راهکارهای احیا و اعتلای تمدن اسلامی مطرح گردید. بدین ترتیب، مباحث ارائه شده به سه بخش کلی به شرح زیر تقسیم شد:

الف) پیامبر اسلام بنای جامعه ی اسلامی را در مدینه بر سه پایه ی مهم، یعنی بنای مسجد، عقد برادری میان مهاجران و انصار و پیمان همکاری میان مسلمانان و غیر مسلمانان پی افکند و نظام اداری و سیاسی جامعه ی اسلامی را با بهره گیری از تعالیم الهی راه اندازی نمود و اولین و حساس ترین پایه های تمدّن اسلامی را بنیان نهاد.

ب) جایگاه علم و دانش در اسلام، انتقال علوم و جذب دانشمندان به جهان اسلام، نهضت ترجمه، مراکز علمی در تمدّن اسلامی از عوامل شکل گیری تمدّن اسلامی می باشند.

ج) هر چند تمدن اسلامی بعد از پویایی بی نظیر دچار انحطاط شد، امّا احساس بازگشت به اسلام حقیقی همواره در نظر عده ای محدود امّا دلسوز به اسلام وجود داشته است. یکی از این حرکات عظیم و دلسوزانه، انقلاب اسلامی ایران بود که چهره ی واقعی اسلام محمّدی را به جهانیان نشان داد و همه ی این ها به دست آمد با همّت داخلی نه با نگاه کردن به دستان خارجی؛ زمامداران این انقلاب در هر دوره ای باید بدانند که اگر به اندیشه های تبیین شده ی انقلاب توسط امام راحل و مقام معظّم رهبری توجه نکنند، انقلاب و آرمان های آن به حاشیه کشیده خواهد شد و از این انقلاب الهی جز نامی بر سر زبان ها باقی نخواهد ماند.