پارادوکس ابیلین، توسط استاد مدیریتِ دانشگاه جرج واشینگتن، جری هاروی در مقالهای با عنوانِ پارادوکس ابیلین و تأملات دیگر در مدیریت معرفی شد. نام این پدیده، از حکایتِ کوتاهی برگرفته شده که هاروی از آن، برای معرفی پارادوکس استفاده کردهاست:
در یک بعد از ظهر داغ در کولمن تگزاس، خانوادهای در آسایش و راحتی، در حیاط خانهشان، مشغول دومینو بازی کردن بودند تا اینکه پدربزرگ پیشنهاد داد که برای یک گردش کوتاه به ابیلین [۵۳ کیلومتر به سمت شمال] بروند و ناهار را آنجا بخورند.
مادر گفت: «وای! چه ایدهٔ خوبی!» و پدر با وجود آنکه از دوری راه و گرمای هوا میترسید اما از آنجا که احساس میکرد مخالف جمع است تاییدکنان گفت: «من هم موافقم! تنها امیدوارم که مادربزرگ هم مشکلی با این ایده نداشته باشد.» و مادربزرگ فوراً گفت: «البته که مشکلی ندارم، من مدتها است که ابیلین را ندیدهام…»
سواری طولانی، هوا گرم و راه پر از خاک و طوفان بود. زمانی که به رستوران رسیدند، غذا به بدی راه بود. آنها چهار ساعت بعد در خستگی مفرط، به خانه بازگشتند. یکی از آنها به دروغ گفت: «گردش خوبی بود. اینطور نیست؟» این را مادربزرگ گفته بود که از صمیم قلب، تمایلی به رفتن نداشت اما در عین حال نتوانسته بود در برابر سه انسان مشتاق مقاومت کند.
پدر خطاب به مادر گفت: «من که چندان لذتی از گردش نبردم. تنها به خاطر تو بود که حاضر شدم بیایم.» و مادر گفت: «من فقط میخواستم که تو ناراحت نشوی. کدام انسان عاقلی در این هوای گرم از خانه بیرون میرود؟»
در پایان پدربزرگ خاطرنشان کرد که تنها به این خاطر چنین پیشنهادی را دادهاست که احساس میکرده بقیه، از ماندن در خانه خسته شدهاند.
اعضای گروه همگی حیران بودند که چهطور تصمیمی گرفتهاند که هیچکدامشان به انجام آن تمایلی نداشته اند.
واقعیت امر اینست که نشانه های زیادی از پارادوکس ابیلین را می توان در سازمان ها و محیط های تیمی و کاری مشاهده نمود که اگر به موقع در پی شناسایی و جلوگیری از آن برنیاییم خسارت و زیان فراوانی را متوجه سازمان و ذینفعان آن خواهد کرد.
چنانچه در سازمانی یا تیمی مشغول به کار هستید و در فضای کاری آن تمایلی به مخالفت کردن ندارند و با فرار از مسئولیت عواقب منفی احتمالی تصمیم را متوجه دیگران می کنند و از این راه دیگران را سرزنش کنند یا برای اتخاذ هر تصمیمی نیاز به توافق متفق القول دارند بدون شک آن مجموعه به پارادوکس ابیلین مبتلاست.
همه می دانیم بسیاری از تصمیمات ریز و درشت مدیریتی و حکمرانی که در سطوح متفاوت دولت ها و وزارتخانه ها در ادوار گذشته اتخاذ شده است بلافاصله با تغییر دولت تعداد زیادی از افرادی که در این تصمیمات دخیل بوده اند اظهار می کنند که ما از ابتدا هم با این طرح یا برنامه موافق نبودیم اما چون تصمیم ما در تضاد با جمع بود بروز ندادیم. از این دست اظهار نظرها زیاد دیدیم و شنیدیم که اذعان به آن بعد از اثرات زیانبار طر ها و برنامه هاشون نه تنها سودی به حال کسی ندارد بلکه نهایت اندوه و تاسف را به ذهن مخاطبش متبادر می کند.
خیلی از افراد به شکل گروهی تصمیم به انجام کاری می گیرند در حالی که هر کدام به تنهایی با انجام آن کار مخالف اند. خیلی اوقات به اشتباه فکر می کنیم که تصمیم شخصی ما در تعارض با خواست جمعی است واز ارایه نظر خودداری می کنیم در حالیکه دقیقا" نقطه آسیب از همین جا شروع می شود که از مخالفت و ارایه نظر شفاف خودداری می کنیم.
چقدر از تصمیمات ما شبیه این داستان است؟ چقدر ترس از برخورد به ما صدمه زده است؟ این برخورد چقدر هزینه داشته که حاضر شده ایم یک تصمیمی بگیریم که از نظر ما درست نبوده یا با آن مخالف بوده ایم؟