به گزارش گروه فرهنگوهنر خبرگزاری سلامت(طبنا)رمان «بیلیباد ملوان (روایتی درونی)» نوشته هرمان ملویل بهتازگی با ترجمه احمد میرعلایی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی اینکتاب سال ۱۹۶۲ توسط انتشارات فونیکس در شیکاگو چاپ شده که اولینچاپ ترجمهاش مربوط به سال ۱۳۷۰ توسط نشر جویا است.
هرمان ملویل نویسنده سرشناس آمریکایی و خالق «موبیدیک» سال ۱۸۹۱ زمانیکه ۷۲ سال داشت از دنیا رفت و رمان «بیلیباد ملوان»ش برای اولینبار ۳۳ سال پس از مرگش در ۱۹۲۴ منتشر و عرضه شد. بسیاری پس از «موبیدیک» اینکتاب را شاهکار ملویل میدانند. زمانیکه ملویل درگذشت، «موبیدیک» دیگر چاپ نمیشد و خودش هم ۳ دهه بود که به سرایش شعر مشغول بود و داستاننویسی نمیکرد. بهعلاوه منتقدان او را بهعنوان نویسندهای میشناختند که ستاره فروغ و موفقیتش افول کرده است.
نکته مهم و پوشیده درباره ملویل این بود که طی ۵ سال عمرش مشغول نگارش داستان «بیلیباد ملوان» بود و کسی از اینمساله خبر نداشت. البته نگارش داستان هم با مرگ ملویل ناتمام ماند اما در مجموع پس از آنکه به چاپ رسید، دوباره نام نگارندهاش را سر زبانها انداخت.
داستان اینرمان مربوط به ملوان جوان و سادهای بهنام بیلیباد است و بازه زمانیاش هم مربوط به سالهای پایان قدرت کلیسا در غرب و شروع استعمار انگلستان و اروپاست. بیلیباد در مقابل پستیها و دنائتهای آنروزگار و کشتیای که در آن کار میکند، انسانی سالم و سادهدل است. اما پایان و فرجام خوشی هم ندارد ...
«بیلیباد ملوان» در ۳۰ بخش نوشته شده است.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
دادگاه در همان کابینی تشکیل میشد که آن اتفاق ناگوار روی داده بود. اینکابین، که کابین فرمانده بود، تمامی فضای زیر عرشه بالایی انتهای کشتی را به خود اختصاص داده بود. در هریک از دو طرف عقب کشتی اتاق تکنفره کوچکی بود. که اکنون یکی موقتا به زندانی تبدیل شده بود و دیگری به مردهخانهای، و نیز اتاق کوچکتری، و فضایی آن میان باز میماند که به صورت مستطیلی مناسب پیش میآمد تا با خرپای کشتی قرینه باشد. روشنایی آسمان در حد اعتدال از بالای سر میتابید، و در هر یک از دو حد نهایی فضای مستطیلیشکل دو پنجره قابدار بود که بهراحتی به روزنهایی برای خروج لولههای کوتاه توپهای دهنگشاد بدل میشد.
وقتی همهچیز بهسرعت آماده شد، بیلی باد را احضار کردند، کاپیتان وِر الزما بهعنوان یگانه شاهد ماجرا ظاهر شد، و بدینسان موقتا از مقام خود تنزل کرد، هرچند آن را با تمهیدی بهظاهر پیشپا افتاده حفظ کرد، یعنی، از جانب بادگیر کشتی به شهادت دادن پرداخت، و این امر باعث شد که اعضاء دادگاه در جهت بادپناه کشتی بنشیند. به ایجاز آنچه را که به فاجعه منتهی شده بود روایت کرد، از نقل اتهامات کلاگارت چیزی فروگذار نکرد و رفتار زندانی را در برابر آن به عینه نشان داد. پس از این شهادت سه افسر با شگفتی بسیار به بیلی باد نگریستند، این آخرین مردی که میتوانستند به او ظن دسیسهگری برای ایجاد شورش بزنند چنانکه کلاگارت عنوان کرده بود و یا ظن عمل انکارناپذیری که به دست خود انجام داده بود. افسر ارشد رهبری داوری را به عهده گرفت و رو به زندانی کرد و گفت: «کاپیتان وِر حرف خود را زدند. آیا چنین است که کاپیتان وِر گفتند یا نه؟»
اینکتاب با ۱۵۴ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۳۰ هزار تومان منتشر شده است.