به گزارش گروه بهداشت و درمان طبنا(خبرگزاری سلامت) نگرانی، پیشبینی وقایع منفی احتمالی در آینده و شمارش شناختی(تجزیهوتحلیل وقایع بر اساس اطلاعات ذخیره شده در مغز) با اختلال در سیستم اتونوم یا خودگردان، سیستمی که کنشهای درونی بدن را کنترل میکند، همراه است. این یعنی افرادی که نگرانی و هراس بیشتری دارند، نسبت به افراد با شرایط روحی عادی بیشتر در معرض بیماری قرار می گیرند.این مورد حتی در مورد کروناویروس نیز صدق میکند، سلامت روان برابر با سلامت بدن است.
(نقشه پردازشات مغز، لطفا برای بزرگ نمایی تصویر روی آن کلیک کنید)
(نقشه پردازشات احساسی در مغز، لطفا برای بزرگنمایی تصویر روی آن کلیک کنید)
ضمیرآگاه و ناآگاه
شاید همه ما دربارهی دو بخش روانی مغزمان اطلاعاتی داشته یا موارد دربارهی آنها شنیده باشیم. لازم به ذکر است حتی اگر ما بسیار دربارهی آنها تحقیق کرده و مطالعه کرده باشیم، دلیل بر شناخت ما از آنها نمیشود، چراکه همچنان بشر توانایی تفسیر کارکرد کامل آنها را ندارد. دو بخش اصلی روانی مغز ما ضمیرآگاه و ضمیرناآگاه هستند[1]. همانطور که از اسمشان پیداست، ضمیرآگاه، اعمال ارادی و ضمیرناآگاه اعمال غیرارادی را کنترل می کند. کارکرد ضمیرناآگاه حدود 95 درصد و کارکرد ضمیرآگاه حدود 5 درصد است. زیگموند فروید برای تشریح آنها مثال کوه یخی را زده که مقداری از آن بیرون از آب و مقدار اعظم آن داخل آب نهفته است.
(کوه یخ و مثال ضمایر آگاه و ناآگاه، لطفا برای بزرگنمایی تصویر روی آن کلیک کنید)
نکتهی جالب این است که ضمیرآگاه، کنترل کنندهی ضمیرناآگاه است. ضمیرآگاه مطلقا از منطق و ضمیرناآگاه مطلقا از احساسات تشکیل شده است. باورها و اعتقادات ما در ضمیرناآگاه ذخیره شده و بر اساس آنها اعمال غیر ارادی انجام میشوند.
آیا برایتان این اتفاق افتاده است که در هنگام عصبانیت چیزی را بیان کنید و سپس از آن پشیمان شوید؟ شاید از خودتان بپرسید چطور من چنین چیزی گفتم؟ جواب شما همین اطلاعات ذخیره شده در ضمیرناآگاه است. عصبانیت نوعی واکنش احساسیاست، زمانی که شما از موضوعی عصبانی و ناراحت میشوید، ضمیرآگاه شما سعی بر تفسیر منطقی آن دارد، اما ضمیرناآگاه که از احساسات تشکیل شده سریعا وارد عمل میشود(درست مانند زمانی که بعد از برخورد دستتان با جسمی داغ آن را بیاختیار عقب میکشید).
اگرچه کارکرد این دو قسمت تنها در شرایط هیجانی یا احساسی با هم رقابت نمیکنند، بلکه در تمام شبانهروز، زندگی شما متشکل از واکنشها و بازخوردهای این دو ضمیر است. به بیان سادهتر هنگامی که شما میگویید فکر میکنم از ضمیرآگاه و در زمانی که بیان میکنید احساس میکنم از ضمیرناآگاه استفاده میکنید.
[1](ما عموما آنها را با نامهای ضمیرخودآگاه و ناخودآگاه میشناسیم؛ این یک غلط رایج است که از فلسفه سر چشمه میگیرد، در مقاله زیگموند فروید "خود" ذکر نشده، که همین آنها را از دیدگاه فلسفیشان جدا میسازد)
(تاثیر محیط بر مغز ما، لطفا برای بزرگنمایی روی آن کلیک کنید)
تضعیف سیستم ایمنی بدن تنها با اضطراب
در موقعیتی اضطرابآور، افرادی که آرام هستند مقدار مناسب و طبیعی سلولهای نابودگر(سلولهایی برای مقابله با بیماری مانند گلبول سفید) در خونشان جریان پیدا می کند؛ این در حالیاست که افراد نگران و مضطرب ضربان قلب بالاتری داشته و در پوستشان رساناییای بیش از حد بوجود میآید. همین امر باعث افزایش کارکرد سیستم آدرنرژیک و هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال شده و این عامل موجب افزایش غیرطبیعی سلولهای نابودگر در خون و اختلال در عملکرد آنها میشود.
(نقشه پردازشات مغز، لطفا برای بزرگ نمایی تصویر روی آن کلیک کنید)
عملکردهای بدن
بدن ما شامل دو نوع عملکرد است: عملکردهای ارادی و غیرارادی. عملکردهای ارادی شامل تمام رفتارهایی میشود که شما از آنها آگاهی دارید، همین که شما در حال خواندن این متن هستید درواقع عملی ارادیاست. اعمال غیرارادی نیز شامل عملکردهاییاست که بر روی آنها آگاهی نداشته و حتی در نبود آگاهی(مانند بیهوشی، کما، خواب و ...) این اعمال انجام شده و ارگانهای بدن مانند قلب، کلیهها، ریهها و... وظایفشان را شبانهروزی و بدون توقف انجام میدهند. هرگونه اختلال و یا حتی توقفی کوتاه در این عملکردها عوارضی جدی در پی دارد.
(نقشه پردازشات احساسی در مغز، لطفا برای بزرگنمایی تصویر روی آن کلیک کنید)
ضمیرآگاه و ناآگاه
شاید همه ما دربارهی دو بخش روانی مغزمان اطلاعاتی داشته یا موارد دربارهی آنها شنیده باشیم. لازم به ذکر است حتی اگر ما بسیار دربارهی آنها تحقیق کرده و مطالعه کرده باشیم، دلیل بر شناخت ما از آنها نمیشود، چراکه همچنان بشر توانایی تفسیر کارکرد کامل آنها را ندارد. دو بخش اصلی روانی مغز ما ضمیرآگاه و ضمیرناآگاه هستند[1]. همانطور که از اسمشان پیداست، ضمیرآگاه، اعمال ارادی و ضمیرناآگاه اعمال غیرارادی را کنترل می کند. کارکرد ضمیرناآگاه حدود 95 درصد و کارکرد ضمیرآگاه حدود 5 درصد است. زیگموند فروید برای تشریح آنها مثال کوه یخی را زده که مقداری از آن بیرون از آب و مقدار اعظم آن داخل آب نهفته است.
(کوه یخ و مثال ضمایر آگاه و ناآگاه، لطفا برای بزرگنمایی تصویر روی آن کلیک کنید)
نکتهی جالب این است که ضمیرآگاه، کنترل کنندهی ضمیرناآگاه است. ضمیرآگاه مطلقا از منطق و ضمیرناآگاه مطلقا از احساسات تشکیل شده است. باورها و اعتقادات ما در ضمیرناآگاه ذخیره شده و بر اساس آنها اعمال غیر ارادی انجام میشوند.
آیا برایتان این اتفاق افتاده است که در هنگام عصبانیت چیزی را بیان کنید و سپس از آن پشیمان شوید؟ شاید از خودتان بپرسید چطور من چنین چیزی گفتم؟ جواب شما همین اطلاعات ذخیره شده در ضمیرناآگاه است. عصبانیت نوعی واکنش احساسیاست، زمانی که شما از موضوعی عصبانی و ناراحت میشوید، ضمیرآگاه شما سعی بر تفسیر منطقی آن دارد، اما ضمیرناآگاه که از احساسات تشکیل شده سریعا وارد عمل میشود(درست مانند زمانی که بعد از برخورد دستتان با جسمی داغ آن را بیاختیار عقب میکشید).
اگرچه کارکرد این دو قسمت تنها در شرایط هیجانی یا احساسی با هم رقابت نمیکنند، بلکه در تمام شبانهروز، زندگی شما متشکل از واکنشها و بازخوردهای این دو ضمیر است. به بیان سادهتر هنگامی که شما میگویید فکر میکنم از ضمیرآگاه و در زمانی که بیان میکنید احساس میکنم از ضمیرناآگاه استفاده میکنید.
[1](ما عموما آنها را با نامهای ضمیرخودآگاه و ناخودآگاه میشناسیم؛ این یک غلط رایج است که از فلسفه سر چشمه میگیرد، در مقاله زیگموند فروید "خود" ذکر نشده، که همین آنها را از دیدگاه فلسفیشان جدا میسازد)
اما اثر ذهن بر سیستم ایمنی چگونه است؟
همانطور که ذکر شد، ضمیرناآگاه اعمال غیر ارادی مانند نفس کشیدن، دفع ضایعات بدن، مبارزه با بیماریها و ... را انجام میدهد. ضمیرآگاه کنترل کننده این ضمیر است، به بیان ساده تر و به گفته ژوزف مورفی، کارکرد این دو همانند کارکنان یک کشتی است:ضمیرآگاه حکم ناخدای کشتی و ضمیرناآگاه حکم خدمه کشتی را دارد؛ کشتی نیز بدن شماست. همانطور که ناخدا هر لحظه به خدمه کشتی دستور نمیدهد که پارو بزنند، ارگانهای بدنمان نیز نیازی به یادآوری برای انجام وظایفشان ندارند. رفتارهای ارادی که تکرار میشوند نیز به عادت تبدیل شده و ضمیرناآگاه کنترل آنها را بدست میگیرد. باورها و تفکرات ما در واقع همان دستورهای ناخدا به خدمه کشتی هستند؛ یک باور غلط مانند دستور و راهنماییای اشتباه است که منجر به منحرف شدن کشتی از راه اصلی یا حتی صدمه به آن میشود. در واقع طرز فکر ما بر تمام بدن ما اثرگذار است. باور اینکه بدن شما توان مقابله با یک بیماری را دارد یا خیر، واقعا بر کیفیت مقابله بدن شما با آن بیماری تاثیر میگذارد. تلقین یا تکرار عواملی که واقعیت ندارند، باعث تمرکز ضمیرناآگاه روی آنها میشود. برای مثال اگر فردی در حالی که آرام در جایی نشسته، تکرار کند که سرم درد می کند و واقعا به آن باور داشته باشد، ضمیرناآگاه دست بکار شده و بر اساس فرمان ضمیراگاه این برداشت را دارد که در حال حاضر که سر فرد درد نمیکند، درواقع اشتباهی رخ داده است و به دنبال عاملی دردآور گشته و باعث سردرد(که گمان میکند حالت درست وضعیت فرد است) میشود. دربارهی بیماری های مختلف نیز چنین است، گاه فردی دارای سرطانی نهفته بوده و از آن خبر ندارد؛ سالهای سال با آن زندگی کرده و اصلا احساس ناراحتی نمیکند. آیا در این روزها که کروناویروس گسترش یافته است، شما احساس نمیکنید که بیمار شدید و یا علائم کروناویروس را دارید؟ این هم درست همانند مثال بالا است. اما زمانیکه متوجه وجود سرطان میشود، بسیار بیمار شده یا حتی فوت میکند؛ همهی اینها به باورها و تفکرات فرد وابسته است.
(تاثیر محیط بر مغز ما، لطفا برای بزرگنمایی روی آن کلیک کنید)
نظر شما