دکتر مهدی قاسمی درگفتوگو با طبنا(خبرگزاری سلامت)، درباره عشق ورزی اظهار کرد: یکی از بحرانهایی که امروزه با آن روبهرو هستیم، بحران عشقورزی نیمهکاره است که توجه به آن جهت مواجهه درست حائز اهمیت است.
وی با بیان اینکه اکراه یا ترس از عشق ورزیدن صادقانه و صمیمانه، بسیاری از ما را بر آن میدارد که برای با یکدیگر بودن، بهطور غریبی ناراحت و خجالتزده شویم، افزود: عشق به معنای آگاهی معنوی، متعهد شدن و پذیرش مسئولیت است به این معنا که احساس ژرفی از خویشتن و خویشتن دیگران است و توام با رفتارهایی که نشانگر آگاهی از خویشتنهای پیوند باورانه است، در صورتی که ما عشق را به عنوان اتفاقی که برای ما به وقوع میپیوندد و یا به وقوع نمیپیوندد، میبینیم.
این رواندرمانگر یادآور شد: حتی گاهی میترسیم آنچه را که همه احساس میکنیم با صدای بلند بگوییم. باید به این موضوع آگاه باشیم که ما فقط زمانی احساس تنهایی میکنیم که فعالانه سعی میکنیم خود را از دیگران جدا کنیم.
وی با اشاره به اینکه عشق تضمینی به همراه ندارد، عنوان کرد: تضمینی نیست که طرف دیگر همیشه دوستمان بدارد و بیشترین نگرانی از عشق، به علت رد شدن، از دست دادن و یا نارضایتی از ابعاد و شدت آن است.
این روانپزشک یادآور شد: در هر عشقی معمولا دو موجود وجود دارند که هر یک از آنها در معادلات دیگری به شدت ناشناخته است. همین امر سبب میشود که عشق بازیچه دست تقدیر باشد به این معنا که آیندهای وهمانگیز و مرموزی که پیشاپیش نمیتوان از آن سخن گفت، نمیتوان از آن جلوگیری کرد یا آن را به تعویق انداخت، نمیتوان به آن سرعت بخشید یا آن را متوقف کرد به وجود میآید.
وی گفت: عشق ورزیدن یعنی خود را به روی این تقدیر گشودن، یعنی گشودگی به روی این والاترین حالت انسانی که آمیخته از دو مؤلفه جداییناپذیر ترس و شادی است. در عشق بدون فروتنی، شجاعت، ایمان و انضباط واقعی نمیتوان به رضایت خاطر رسید.
قاسمی با بیان اینکه عشق ممکن است به اندازه مرگ هراسناک باشد، گفت: وسوسه عاشق شدن، شدید و مقاومتناپذیر است ولی جاذبهی فرار از عشق نیز همینطور است در چنین رابطهای پنهانکاری، گارد گرفتن، سعی در تاثیر نهادن، شق و رق بودن، مواظب هر حرف و حرکت خویش بودن و دفاع کردن از احساسات خویش، نیازی نیست و به عبارتی محبوب بودن در عمیقترین و شایعترین مفهومش این است که انسان عمیقا درک و شناخت و مورد قبول واقع شود.
قاسمی خاطر نشان کرد: ترس از اینکه مبادا دیگران بهرغم صورتکهایی که بر چهره میزنیم ما را ببینند صورتکهایی که آداب و رسوم متعارف و فرهنگ حاکم، بر ما تحمیل کرده است و چنین است که ما از صمیمی شدن و عشق ورزیدن دوری میکنیم و دوستیهایمان را در یک سطح ظاهری نگاه میداریم و دیگران را چندان به حساب نمیآوریم و از شناختنشان سر باز میزنیم تا مبادا آنان نیز ما را بشناسند.
نظر شما