صدای من را از یک تل خاک می‌ شنوید، بم ویران شد!
رهبر انقلاب در جمع مردم زلزله زده بم سال ۸۵

 «آقای کریمی همه دستگاه‌ های اجرایی رو به سمت بم گسیل کنید. صدای من رو از یک تل خاک می‌ شنوید. بم ویران شد.» این اولین پیامی است که تازه ساعتی بعد از وقوع زلزله، توسط بی‌ سیم ماهواره‌ ای از فرمانداری بم به استانداری کرمان مخابره شد.

به گزارش خبرگزاری سلامت(طبنا) و به نقل از پایگاه اطلاع رسانی جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران؛ «بم بزرگترین دانشگاه، برای نهادهای امدادی و مدیریت بحران در کشور بود.»

این جمله‌ ای است که بارها از زبان اغلب مدیران عملیاتی و مسئولان حاضر در عملیات امدادرسانی زلزله بم شنیده‌ اید. حقیقت این است که بسیاری از قوانین و دستورالعمل‌ های مدیریت بحران کشور، بعد از زلزله بم و با تکیه بر تجربه‌ های عملیاتی این حادثه تدوین شده‌ اند.

گسترش انبارهای امدادی، راه‌ اندازی تیم‌ های حمایت روانی و مواردی دیگر از جمله تحولاتی است که پس از این زلزله تنها در هلال‌ احمر به چشم می‌ خورد.

نوزدهمین سالگرد زلزله بم، بهانه‌ ای است برای صحبت از مدیریت عملیات زلزله و مرور نقاط ضعف و قوت عملیات امداد و نجات در این حادثه.

تا پیش از این زلزله، خبری از ناوگان امداد هوایی نبود و بسته‌ های غذایی و اقلام اضطراری در شرایط بحران تعریفی نداشت. گرچه هنوز برخی از نقاط ضعف عملیات بم در برخی ماموریت‌ ها و حوادث دیده می‌ شود، اما درس‌ آموخته‌ های بم، تا همین‌ جا هم تحول بزرگی در مدیریت بحران کشور به‌ وجود آورده است.

«در جغرافیای کشور چیزی به نام بم وجود نداره. آقای کریمی همه دستگاه‌ های اجرایی رو به سمت بم گسیل کنید. صدای من رو از یک تل خاک می‌ شنوید، بم ویران شد.» این اولین پیامی است که تازه ساعتی بعد از وقوع زلزله، توسط بی‌ سیم ماهواره‌ ای از فرمانداری بم به استانداری کرمان مخابره شد.

صدای من را از یک تل خاک می‌ شنوید، بم ویران شد!

وقوع زلزله همانا و قطع شدن همه راه‌ های ارتباطی بم همان؛ قطعی تلفن‌ ها و راه‌ های مخابراتی، مسدود شدن جاده‌ ها و خیابان‌ های داخلی شهر، ترافیک شدید در جاده‌ های منتهی به بم، قطع شدن برق شهر و ... باعث شده بود؛ تا مسئولان مدیریت بحران و مردم ایران ساعاتی بعد از زمین‌ لرزه از وقوع و شدت آن بی‌ خبر باشند.

تلاش‌ ها برای ارتباط بی‌ سیمی و ماهواره‌ ای دوباره با خارج از شهر بیش از ٤ ساعت طول کشید و در این مدت، کمتر کسی از وقوع فاجعه در بم خبر داشت.

تا پیش از ظهر جمعه، مردمی‌ که از زلزله جان سالم به در برده بودند و تیم‌ های امدادی و عملیاتی کرمان و بم و شهرهای اطراف، در این شهر با خاک یکسان شده به خارج کردن افراد زنده و قربانیان از زیر آوار، مشغول بودند.

«منوچهر عبد خداوندی»، یکی از مسئولان تیم‌ های عملیاتی در فرودگاه بم بود، که تا ماه‌ها بعد از وقوع زلزله هم در این شهر ماند و همچنان به امدادرسانی مشغول بود. او توضیح داد: «تا پیش از زلزله بم، چندان قانون قابل اجرایی در رابطه با مدیریت بحران، امدادرسانی و هماهنگی بین دستگاه‌ ها در کشور نداشتیم. نبود این قوانین و آمادگی برای وقوع حوادث و سوانح، به‌خوبی در عملیات بم مشهود بود.»

صدای من را از یک تل خاک می‌ شنوید، بم ویران شد!

فرودگاه بم، از ساعات اولیه به محلی برای تریاژ زخمی‌ ها و افرادی تبدیل شده بود، که توانسته بودند خود را با هر وسیله‌ ای، به آنجا برسانند. تیم‌ های عملیاتی و مسئولان هم اغلب از همین فرودگاه خودشان را به بم می‌ رساندند.

عبد خداوندی بیان می‌ کند: «کمک‌ های زیادی از همان روز نخست زلزله به سمت بم روانه شد، اما چگونگی انجام این کمک‌ ها، ارسال و رسیدن آنها به بم مسأله بزرگی بود. مثلا یک تریلی آب معدنی از اردبیل به بم فرستاده بودند؛ فکرش را کنید که این تریلی چند ساعت در راه بود تا به کرمان و بم برسد!

نیروهای عملیاتی و امدادی از راه می‌ رسیدند، اما بیل، کلنگ و وسایل لازم برای آواربرداری را به همراه نداشتند!

انبوهی از وسایل، موادغذایی خشک و مواد غذایی گرم، لباس و ... به بم سرازیر می‌ شد و همه این اقلام بدون هیچ بسته‌ بندی درست و اصولی و بدون جداسازی، به انبارها برده می‌ شد. جداسازی دوباره این وسایل و اقلام، خودش کار بزرگی بود.

همه این مصائب و مشکلات در توزیع اقلام اضطراری و اهدایی باعث شد؛ تا اقلام اضطراری، طراحی و بین مردم توزیع شوند.با این‌ حال کم نبود مواد غذایی و وسایلی که به دلیل عدم‌ رعایت استانداردها از بین می‌ رفت.

صدای من را از یک تل خاک می‌ شنوید، بم ویران شد!

او می‌ گوید: «در بین وسایل و اقلامی‌ که می‌ رسید، موادغذایی هم بود که سریع فاسد می‌ شد، یا مثلا گونی‌های برنجی که به دلیل قرار گرفتن در نزدیکی چراغ‌های نفتی، به نفت آغشته می‌ شدند. گوشت، فراوان بود، اما برای نگهداری از آن نیاز به یخچال داشتیم.»

حضور متعدد مسئولان غیرعملیاتی، شکایت دیگری است که عبد خداوندی از عملیات زلزله بم دارد. او توضیح می‌ دهد: «مسئولانی در روزهای نخست بعد از زلزله به بم می‌ آمدند تا از نزدیک شاهد روند امدادرسانی و عملیات باشند.

نمونه یک حضور شیرین، حضور رهبر انقلاب در بین مردم بود که نقطه عطفی در آن حادثه تلخ و مرهمی برای زخم های داغدیدگان بود.

گرچه حضور برخی از مسئولان که اتفاقا با مدیریت بحران ارتباط مستقیمی دارند، در بم مفید بود؛ اما باید اشاره کنم که افراد زیادی هم صرفا برای اینکه سری به بم زده باشند به اینجا می‌ آمدند و باعث می‌ شدند، در روزهای حساس نخست، بخشی از انرژی تیم‌ های عملیاتی و همچنین ظرفیت‌ های امدادرسانی به جای افراد حادثه‌ دیده، صرف حضور آنها شود. گرچه تاکید می‌ کنم، حضور افرادی که دستورهای آنها در فرماندهی عملیات لازم بود، در کرمان و بم بسیار ضروری بود و به کارها سرعت می‌ داد.

یادش هست که هر فرد و گروهی که خودش را به بم می‌ رساند، درخواست کاور هلال‌ احمر می‌ کرد و همین مسأله باعث شده بود افراد زیادی که کار چندانی هم از دست‌ شان بر نمی‌آید، در بم باشند و این خودش مانع دیگری برای سرعت در امدادرسانی بود. او توزیع دفترچه های امدادی به تعدادی بیش از جمعیت قبل از زلزله بم را، دلیلی برای آشفتگی شرایط در بم می‌ داند.

صدای من را از یک تل خاک می‌ شنوید، بم ویران شد!

حضور جمعیت‌های ملی

حمایت جمعیت‌ های ملی خیلی زود از طریق فرودگاه بم به این شهر رسید؛ از سگ‌ های جست‌ و جوگر گرفته، تا بیمارستان‌ های سریع‌ الاحداث و اقلام اضطراری مثل پتو، چادر و ...

صلیب‌ سرخ آلمان، انگلستان، آمریکا، سودان، عراق، ژاپن و کشورهای دیگر با تجهیزات و امکانات مختلفی به بم آمده بودند.

«محمدحسن قوسیان مقدم» در زمان وقوع زلزله، رئیس سازمان جوانان هلال احمر بود و فرمانده عملیات در شهر بم.

وی درباره حضور جمعیت‌ های ملی در عملیات این حادثه می‌ گوید: «وقتی خبر زلزله منتشر شد، بسیاری از جمعیت‌ ها با توجه به تجربه‌های قبلی‌ که داشتند، حدس می‌ زدند که اتفاق بسیار وحشتناکی در بم رخ داده است.

صدای من را از یک تل خاک می‌ شنوید، بم ویران شد!

آسمان ایران برای ورود کمک‌ ها به بم باز شد و جمعیت‌ های زیادی خودشان را به فرودگاه بم رساندند، چراکه بشردوستی و کاهش آلام‌ بشری همواره یکی از شعارهای هلال‌ احمر و صلیب‌ سرخ بوده و هست.

او درباره نحوه حضور تیم‌های امدادی و عملیاتی جمعیت‌های ملی در بم توضیح می‌ دهد: «به نظر می‌ رسید این جمعیت‌ ها تجربه‌ های بیشتری در امدادرسانی داشتند.

تیم‌ های جمعیت‌ های ملی علاوه بر تجهیزات امدادی، وسایل و امکاناتی هم برای اسکان و حضور خود در بم به همراه داشتند، در حالی که درباره تیم‌ های عملیاتی ایران این ماجرا صدق نمی‌کرد؛ افراد به نوعی در منطقه حادثه، سربار شهر هم می‌شدند و گروه‌ هایی هم باید به پشتیبانی و حمایت از این افراد مشغول می‌ شدند و جای استراحت، غذا و آب و سایر امکانات را برای آنها فراهم می‌کردند و عملا آنها هم به جمعیت دریافت‌ کننده خدمات اضافه شده بودند.

البته حضور این تیم‌ ها در بم به امدادرسانی در روزهای اول بعد از زلزله خلاصه نمی‌ شد. این روزها که گشتی در بم بزنید، ساختمان‌ هایی از جمله ورزشگاه، مدرسه، مرکز آموزشی، پارک و ... را در بم می‌ بینید که با کمک‌ های همین جمعیت‌ ها در بم ساخته شده‌ اند.

صدای من را از یک تل خاک می‌ شنوید، بم ویران شد!

تصمیم‌های حیاتی

«آقای حسین مرعشی با دیدن شرایط مردم بم، دستور داد تا زخمی‌ ها مستقیم به فرودگاه بم اعزام شوند.» این را «رضا اشک»، معاون فرماندار بم در سال ١٣٨٢ می‌ گوید؛ که بعدها برای مدتی هم به عنوان رئیس هلال احمر بم در این شهر فعالیت کرد.

وی استفاده از امداد هوایی در زلزله بم را یکی از مهم‌ ترین دلایل سرعت بخشیدن به روند امدادرسانی و عملیات می‌ داند و می‌ گوید: تا پیش از زلزله بم ما تمرکزی بر پیشبرد عملیات‌ ها از طریق امداد هوایی نداشتیم، اما تجربه بم باعث شد، ناوگان امداد هوایی در کشور راه‌ اندازی شود و در همان زمان هم جان بسیاری از مجروحان را نجات داد.

گرچه قبل از زلزله اصلی بم در ساعت ٥:٢٦ ، سه پیش‌ لرزه از ساعات اولیه شب در شهر احساس شده بود، اما هیچ هشداری برای آماده‌ باش مردم اعلام نشده بود.

"رضا اشک" درباره چرایی این «عدم هشدار» می‌ گوید: «ما تمام لرزه‌ ها را به وزارت کشور اعلام می‌ کردیم، اما باید بدانیم، شهر بم تا پیش از این زلزله هرگز تجربه زمین‌ لرزه بزرگ را نداشت و انتظارش هم نمی‌ رفت که چنین زمین‌ لرزه‌ای در این شهر به‌ وقوع بپیوندد. از طرفی آن زمان هنوز برخی از اقدامات مدیریت بحران امروزی، از جمله اعلام هشدار، انجام نمی‌ شد.»

زلزله بم با وجود ابعاد گسترده‌ ای که داشت، یا وجود کم بودن تجربه مدیریت بحران کشور، می‌ توانست به فاجعه‌ ای دنباله دار تبدیل شود، که بیماری‌ های واگیردار، دزدی و غارت و بحران‌ های اجتماعی و فرهنگی و امنیتی بسیاری را با خود به همراه بیاورد.

صدای من را از یک تل خاک می‌ شنوید، بم ویران شد!

با این حال شاهد وقوع این فجایع در بم نبودیم. «حسین ذکایی»، فعال اجتماعی و روزنامه‌ نگار اهل کرمان درباره چرایی این مسأله نکاتی را بیان می‌کند.

وی می گوید: زمان وقوع زلزله بم، مردم از همه جای کشور به زلزله‌ زده ها کمک کردند و شاهد همدلی زیادی از طرف آنها بودیم. همچنین کمک‌ های بین‌ المللی خوبی به کشور روانه شد.

اعتماد مردم و همراهی آنها با مسئولان کشوری باعث شد همه توان کشور به سمت بم روانه شود تا این شهر وزیران‌ شده، دوباره روی پا بایستد.

او یکی دیگر از دلایل جلوگیری از برخی فجایع ثانویه در بم را، تصمیم‌ های مهم و بزنگاهی می‌ داند که مسئولان و مدیران بحران انجام می‌ دادند: «گرچه در زلزله بم با بی‌ سازمانی‌ های متعددی در عملیات روبه‌رو بودیم، اما باید بدانیم که تصمیم‌ های مهمی‌ توسط مدیران میدانی گرفته می‌ شد، تا از وقوع فاجعه‌ های بعدی جلوگیری شود.

برای اینکه شما را با گوشه‌ ای از این تصمیم‌ های درست در بزنگاه آشنا کنم، بد نیست به موضوعی اشاره کنم؛ زمان زلزله با مردمی روبه‌رو بودیم که خانه، زندگی، خانواده، قوم و خویش و همه‌چیز خود را از دست داده بودند.

صدای من را از یک تل خاک می‌ شنوید، بم ویران شد!

برخی از این افراد نیازهای ویژه‌ ای داشتند که باید در بحبوحه بحران زلزله به آن پاسخ داده می‌شد. مثلا فرد دارای سوءمصرف مواد مخدر را در نظر بگیرید که در آستانه فروپاشی روحی و روانی بود. من از یکی از مسئولان وقت شنیدم که از این افراد مراقبت‌ های خاصی شد و حتی دخانیات موردنیاز برخی از مردم هم تامین شده بود.

صحبت مشترک اغلب مردم بم و افرادی که در زلزله مسئولیتی برعهده داشتند، این بود: «از روز اول زلزله کمک‌ های بسیار زیادی به کشور رسید و همه چیز در دسترس بود.

نویسنده: مرضیه موسوی

صدای من را از یک تل خاک می‌ شنوید، بم ویران شد!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha